نگاهت به سنگینیی صخره است
به رویش- چشمه -
دل ات بوی کوه میدهد
بوی دریا
بوی علف درویده درسپیده دم .
میخواهی بدانی که -عشق - چقدرازدلهای مان دوراست؟
فقط -یک خط!
ابم کن خرابم کن
بگذار ببارم - برپیشانی تقدیری که ترازمن ربوده است
- بی تویی را - هزار بار- ازموده ام وچنان است که ازمند توام
تو نشانه ی فصول هدررفته ای منی
سرگذشت من تمام - حکایت تواست
.
چیزی پشت پنجره ازیادنبرده ای ؟
مرا٬جا گذاشته ای درشب ...
همچو اذرخشی خسته ازمغاره ای تاریک خویش- جهیدم و
برگستره اسمان٬ خاکسترشدم . ...
صبحدم چشمانت را به باد بسپار و- خود- به تما شای پرواز خاکسترم بیا
ای که به ویرانی ام کمربسته بودی !
غریبه
یه غریبه اومد از راه
با من اشنا شد با تموم خستگی هام با من هم صدا شد
خونه دل از محبت گرم با صفا شد به غرور گذشته رسیدم به هوای گذشته پریدم
ندونسته دلموبه غریبه سپردم اون غریبه رو ساده شمردم
گول چشم سیاهشو خوردم رفت از این شهر که دلمو به خون بکشونه
جون من رو به لب برسونه جای دیگه اتیش بسوزونه
ندونستم که غریبه هر چی باشه یه غریبس
****************
ما آپ کردیم
اگه قابل دونستین یه سری به کلبمون بزنین
اگه خواستین خبرمون کنین از آپتون ما میایم
منتظریم
موفق باشین
دیر نکنی............
بــــــــــــــــــــــــــای
شاه کارت راسروده ای. اگر عاشق نباشی این شعر ناممکن است. واگر به عشق رسیدی بدان که باشعرت ازچکادشعر خواهی افتاد.
خیلی عالی بود لالا ... به گفته اش که دستت درد نکنه ... می اوری همان زبان دوبیتی ها را به این شعر کج و معوج جدید ... به دلم نشست خیلی ....
از من ٬ بند شده ..... شعر بند شده ام .... ( سعی کو چیزی دگه فکر نکنی )
باز می ایم و باز می خوانم .
چقدرسحرخیزی.
مشغول خواند کتاب کیماگربه زبان آلمانی هستم. می خواهم هرچه زوترتمامش کنم. واگرشد چیزی درموردش بنویسم. پائولوکوئلو راخیلی دوست دارم. چناچه شعر ترا. درضمن شعر میران درآلبوم شعراضافه شد چندان که می فرمایی هم تنبل نیستم. لااقل برای خواندن شعرخودت.
تنها میروم و چه خوش به جای پایم نگاه کردید...!
سلام
دوست عزیز واقعا زیبا بود / بوی کوه بوی دریا بوی علف چقدر آشناست / و ویرانی ...../ پایدار باشید
سلام . ایمیلهاتون برام نمیاد . شاید سرویس ایمیلتون مشکل داره .
... و من / از انبوه زلال ها / میشناسم / اشک را / آری / اشک را / دامن دامن / دریا دریا . شاعر و سخنور گرانمایه آقای دریا باری سلام ! پرواز خاکستر تان بی نهایت زیبا ودلنشین بود . براتان آرزوی توفیق روز افزون میکنم . اگر فرصتی دست داد بمن هم سری بزنید . ممنون تان بدرود .
مومن جان سلام! شعرت بسیار زیبا بود. در سفری بودم تا شاعری را زیارت کنم. شاعری که از فرط بی کاری جگلن شده است و در اردوی ملی کار می کند. مهمان دولت کاناداست. غلام حضرت حسینی را می گویم. جای شما خالی ، در دو روز گذشته چه شعر ها که نخواندیم و چه چیز ها که ننوشتیم.
سلام جناب خیری .
وبلاک شما باز نشد که به خدمت می رسیدم.
سلام به شما ای دوست بزرگ منش!
استاد دریاباری عزیز بسیار شرمنده که زودتر نتوانستم خدمت برسم. بسیار محذوذ فرمودید. این اشعار شما روان را تازه و خستگی را از جان می زداید. ممنون که ما را سرشار از شعف و طراوت می نمایید. حقیر که در دیگدان فلسفه و متافیزیک افتاده مخصوصا این نیم سال که سرتا پا در متافیزیک غرقم و فرصتی برای نفس کشیدن نمی ماند. گاهی که فرار می کنم مقداری دل نوشته یا غیر از متافیزیک می نویسم.
با شما هستم با نوشته ای درباره ی گابریل مارسل.
موفق و مسعود باشید.
نوازشتان دلگرمی است . ممنون ............................. چه خوش ویرانی - این چنین !
سلام به دریا بار ، وطنم انشالا که خوبی ؟
دور است وطنم دور چه دور است وطنم
از سردی این شهر کبود است بدنم
ای وا که سپیده برف .خشم آورده
پیچده با جاد هاست .مثل کفنم
سرگذشت من
تمام - حکایت تواست
چیزی پشت پنجره ازیادنبرده ای ؟
مرا٬جا گذاشته ای درشب ...
همچو اذرخشی خسته
... ا یو ا لله . میگن آینده داری . گنده با ز . به حتم که این یک را با دسیات گفتی نه دیو یات .
خانه ات آباد همسایه !
سلام درباری گرامی . چطوری شاعر گرم سینه . آرزو میکنم همیشه سر حال باشید . بگزار داغهای سینه ات با ما شریک بشه بیا و تک بزن .
سلام این عکس همش تغیر می کنه ؟
سلام دریاباری عزیز
ممنونم از گوشه چشمی که بذل فرمودید شعرتان را چند روز پیش هم خوانده بودم فکر میکردم که نظر نوشته ام ولی دوباره خواندن آن هم می ارزید .به خدا می سپارمت.
عاکف
سلام جناب آقای در یا باری.....
دوست من
هر وقت به وبلاگ شما سر می زنم و این شعر های زیبا تون
و می خونم تحت تا ثیر قلم زیبای شما قرار می گیرم ....
و هیچ کلمه ای که بیانگر توصیف شعر زیبای تو باشد نمی یابم ....
یک دنیا ممنون که به کلبه حقیرانه من سر می زنید ..
موفق و کامیاب باشید ..
خدانگهدار
یک شعر دگه لالایم ... اینه بخیر که شعر باز شد ... از برکت شعر های شما ..
سلام دوست خوب.سایت تازه من را با آدرس درج شده از کرم نظری انداز.مقدمت گرامی.
سلام ! حال من امشب دوباره تر شده است/ ز مرگ من دو سه همسایه ای خبر شده است.
شعر بسیار زیبایی است !با ارزوی موفقیت های بیشتر برای شما دوست عزیز!
سلام..................
خوبی.................
ممنون که سر زدی...............
متنت زیبا بود......
بازم بیا................
فعلا...............
دلت بوی کوه می دهد.
بازهم خواندم. اگردیگرنسرایی همین شعررا باری! بارها خواهم خواند. راستی تشکربابت درج جمعه. مطلبی به آلمانی درسایتم اضافه شد. دوروزتما وقتم مفت ومجانی صرف آن شد. برای چیزی که هیجکس شاید نخواندش.
سلام لالا..... صبح بخیر.... شام بخیر... نمی دانم چه وقت است انجا بخیر ...همان وقت بخیر... . خلاصه ...وقت بخیر!
سلام ای یگانه دوست مهربان
خسته نباشی . خوبی؟
من آپم.
موفق باشی.
سلام دوست گرامی آپم خوشحال میشم به منم سر بزنی.شاد و موفق باشی
پرنده هم که شوم باز پشت پنجره ی خانه ی رویاها میمیرم...
از خواندن شعر شما حظ کردم. شاد زی. با آن به روزم. http://naqdesher.persianblog.com/ با ترجمه شعری از اخوان به روز است.
عید نوروز هم داره از راه میرسه...
بیشتر آدما عادت دارن به عید به دید خوشی و تفریح و فراغت و از اینجور چیزا نگاه کنن اما من میخوام از زاویه دیگه ای به این موضوع بپردازم...
نمیدونم عید پارسال رو یادتون هست یا نه...
""یکسال گذشت و ما یکسال به مرگ نزدیکتر شدیم""
شاید با این جمله من خورد تو ذوقتون ولی مرد و مردونه آیا پس از این همه غفلت کردن وقتش نرسیده یه ذره به بی نهایتی که بعد از این دنیا در انتظارمونه فکر کنیم ؟...
یا علی
سلام به دریاباری استاد عزیز باز هم زیبا سروده اید .سلامت و منصور باشید.
نمی دانم این شعر را برای کی و با چی حس نوشته ی ولی زیباتیر شعر که نا اهنوز خوانده ام دریافتم. وقعآ زیبا و دلنیشین بود . کاملا چیزی که می خواستم در شعر زیبا شما دریافتم...
به تماشای پرواز خاکسترم بیا.... ای که به ویرانی ام کمر یسته بودی...
زیبا زیبا... .
درود لالا باری... معذرت کلان از اینکه دیروز برایت چیزی ننوشتم. امدم امروز تا برایت سلامی دهم . گفته بودی که مردکه را ترسانده ای .... هی که دلم می شود ان مردمان را ( خودت مید انی ) نه تنها بترسانم که بلرزانم تا کمی از گوشت و پوست سرمایه داریشان اب شود و لحظه ای برهنه گی استخوان کارگران را حس کنند. من لالایم امروز ها دلم تاریک و تاریک است . چراغی هم نمی خواهم .
دلم تاریک تاریک است
چراغی هم نمی خواهم ز دستانش
فقط می خواهم از او
دورـ دورـ دور بگذریم ...
پشت گپ نگرد حالا بیرار ناقرار است ... ناقرار ... یک بیت از سید مهدی موسوی یادم امد :
نمی توانم از این مار پیچ در بروم
جهان لعنتی بی گریز شیت شیت شیت !
دلم تاریک تاریک است ...از کهمرد است. در وبلاگش بخوان
دوست دیرینه وگرامی دریا باری صاحب عرض سلام وادب دارم :
بارنخست است که از ویبلاگ زیبای شما دیدن میکنم ، این جا آشیانه ادیبان است خلوت گاه شاعران است . تلاش نمودم تاخود را اهل دیار شما بسازم ولی تاسف که من بیگانه ی این مرز وبوم ام / این جا سکوت است دنیای دیگری است - گرچه من از خیل شما نیستم ولی ریشه عمیق در جنس شما دارم بیاد دارم آنروزیکه هیبت زمان غرش طیارات وصدای خشن ودلخراش تانک ها ونعره های شریعت مداران کاسبان ، دین شما را مانند پرنده گان بی پروبال هرطرف متلاشی میساخت . آنگاه توفان انسانیت مرا دیار شما پرتاب نمود و میزبانی دنیای جدیدی شما هستم / شما را دوست دارم وهمه را دوست دارم .
به پیشاپیش جشن نوروز صمیمانه ترین تبریکات وتمنیات نیک خودرا به همه آنانیکه این ایام خجسته رابهمثابه میراث فرهنگی نیاکان گرامی میدارند وازآن بعنوان بزرگترین جشن آریائی ها تجلیل مینمایند بااین چندجمله کوتاه برگ سبز تحفه گویا تقدیم میدارم .( نوروز تان مبارک یاران ) .