پلک سوم شب

شعر وادبیات

پلک سوم شب

شعر وادبیات

...

 

من وتو

سالها آتش گرفته ایم

بی آنکه گرم بگیریم!

 

 

 

 

.

نظرات 14 + ارسال نظر
مهرانگیزساحل 1388,11,15 ساعت 10:05 ب.ظ

سلام گرم برای دوست شاعر دریاباری عزیز . آمدم بعد سالها... ودیدم همان طرواتی را که بود ...هنوز هم است . آباد باشید .

تمیم حمید 1388,11,16 ساعت 08:49 ق.ظ

و هنوز هم
باید سوخت.
درود بر دریاباری عزیز!

شراب 1388,11,16 ساعت 08:52 ق.ظ

سلام
دلم میخواست چیزی در زندگی بود که لذتم میبخشید و باور کن که این شعرت مرا تا دورها برد و لذت را برایم تفسیر کرد طوریکه بعد خواندنش همه اشک شدم همه حس همه التهاب
دیرگاهی گریه هایم را ندیده بودم
و تو ای مرد ببین چگونه مرا گریاندی جگونه به یاد آوردی ام عاشق بودم..........
آه ای مرد شعر چه گرمم کردی چه شوری بر تنم ریختی...........

ملاعمر 1388,11,16 ساعت 09:19 ق.ظ

خوب است که زنده خو استی... فکر کردم رفتی پیش ملای کلان. ... اینه ای لینکه باز کو:
http://daryabari-hamed.blogfa.com/86112.aspx

کل دنیا را دریاباری گرفته..یکش تاجیک یکش هزاره یکش سید..یکی استاد فلسفه یکی دیگه.....خلاصه که گپت خراب اس

[ بدون نام ] 1388,11,16 ساعت 09:20 ق.ظ

شعرک خیلی حال داشت... در دادنی

شراب 1388,11,16 ساعت 11:24 ق.ظ

دیر گاهیست تب و تاب زندگی را نمیدانم وباورهای حیات بخش عشق را گم کرده ام اما امروز با این شعر نمیدانی با من چه کرد.......
نمیدانی که پس از سالها عجز و کاهش شررپرداز لحظات نابی شدی که در لایه های پنهان احساسم محو شده بود و به این خاطر ترا سپاس........
ترا سپاس ای مرد شعر که گرما را به خاطرم آوردی ..........
عشق را......بیوفایی را......تنهایی را......
نمیدانی ای مرد بزرگ چقدر در نظرم پر طلیعه و ژرف میمانی

سپاس از لطف شما
شما بزرگوار اید!
بادرودواحترام
ارادتمند ...
دریاباری

سلام مهربان ! خوب هستید ؟ بلی درسته آتش گرفته ایم البته سوخته ایم و خاکستر ما را هم بباد داده اند ، آنقدر سو خسته ایم که دیگر نتوان سوخت. موفق باشید.

سلام و عرض ادب بر شما دریاباری عزیز :
امید وارم صحت و سلامت باشید سروده پر مفهوم شما ر اخواندم زیب و عالی بود شاد کامی نصیب تان باد .

زبیرهجران 1388,11,17 ساعت 08:53 ق.ظ

سلام حضرت دوست...
شکر خدا که روزه ی گفتار را بعد از نمیدانم چند ماه شکستید!!!
عالی عالی عالی بود
آسمان همراه ات

تمیم حمید 1388,11,23 ساعت 07:56 ق.ظ http://turqouis.persianblog.ir

درود!
از چارده فبروری به بعد، با یک سروده والنتینی بروز خواهم بود.

دریاباری عزیز و مهربان را درود و سلام نثار باد.
از وقتیکه (من و تو ) بوجود آمده همه سوخته ایم.
قلمت تا کهکشان رسا باد.
سعادتخواه ات (سعادت)

سپیده 1388,11,24 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.sepideh73.blogfa.com

امان از این من و توها که قصه شون تمومی نداره
زیبا بود استاد

وای از روزی که این آتش را دودی باشد

شمس علی 1388,11,25 ساعت 08:07 ق.ظ

تیم هاکی دخترای کوچۀ ما ( وانکوور ) سلواکیا را 18 گول مقابل صفر، زد . زیبایی های ( اسکوامش ) بینظیر است ، تا کوه های ( ویسلر ) محل المپیای زمستانی 2010 ، از خانۀ ما ، یک ساعت راه است . ظرف چهار سال اخیر ، دو سه میلیارد دالر پول تکس مردم صرف ساختمان ها و هوتل های پنج ستاره شد ، پارک ها و پارکینگ ، مغازه ها ، قمارخانه ، مراکز تفریح و عیش و نوش آباد شد ، تا دیگران نگویند : در وانکوور همه چیز بود ، زیر برنج گوشت کم بود ، حیف . امسال قیمت پارکنگ سه برابر شد . پرداخت 25 % تکس ، رفتن به رستوران ناممکن گشت . در حمام کاه فروشی جای پای نماند . قیمت کله پاچه ، چپلی کباب و شش کباب بدون نان خاصه دو برابر گشت . ترشی چنداول کمیاب شد ، خلیفه عصمت سلمانی از کیسه مالی بس کرد . قمار خانه باغر قولته بسته شد ، نجف کیسه بر گیر آمد . زوار غلام علی نانوای از نسیه بس کرد . چرخه تار مستری گدیپران باز پاکستانی برآمد ، ماست های پودری شیرآغا سخیداد ترش شد ، قروت گشت . بالاخره شاروالی خانه صدیق افغان را چپه کرد ، بصیر سالنگی ، دوصد نفر میت یخ زده را تلاشی کرد .
شیر علی قصاب مقابل پنسلین حساسیت داشت ، پای دختر همسایه را زنبور گزید ، دکان شیر مارگیر بسته شد ، در پخته فروشی سیل آمد ، وکیل سراجی کابل را برق گرفت . گل سرشوی در شهر نماند . موجودی خانه را مهمانان همه خوردند ، یخچال خانه همچون دل من خالی ، جای شما خالی ، تا برگشت .
راستی از کوچه جناب عالی ، یک پسر بچه چشم سبز ، در خیز بلند با پرش 107 متر با اسکی ، مدال مسی گرفت . هه هه هه . مبارک باشد .
سیمیرنوف – چای سبز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد