پلک سوم شب

شعر وادبیات

پلک سوم شب

شعر وادبیات

...

غروبِ پاییز

کلاغی

-روی شاخه ی درختِ باژگون-

چیغ میکشد!

 

 

 

.

..

می پرسی:کی به دنیا آمده ای؟

-بانخستین اشگ برچشمان تو!

 

 

.

غزلواره

خوابت سپیده دم شدو درمن عبورکرد

شبهای بی تو طی شده را، غرق نور کرد

.

جبریل چشم های تو، آمد به دیدنم

پیغمبری به یمن دعایم،ظهور کرد!

.

دستم نبود گرچه سزاوارخواهشی

لطف تو، دستهای مرا پر غرور کرد

یک حرف سالها به دلم ماندوبرنرفت

ازشرم آنکه  بی ادبی در حضور کرد!.

 

 

.