دلم را برآشفتی بانو !
چندانکه برگ٬برگ به هوا شد
گذرگاه بی تویی تنگ است همچو کوچه های سرنوشت
من رد می شوم دل - گیر٬ می کند - بانو!
زیر سایه ء کدام سپیدار آرمیده ای.
که بیایم دم بگیرم
- هی نفس بکشم و رها شوم!
دلت را برآشوبم چندانکه برگ برگ به هوا شود!
.
سلام من آپم
سلام عزیز جان! امید سر حال و سبز باشی. قربانت
چند باری در زدم در بسته بود
خانه بان چون خانه را بر بسته بود؟
رفته بود و نی کلید پای در
نه نشانی بر درش برجسته بود
کو - نشان دوست ؟ پرسیدم ز در
در سخن نی گفت - ترسیدم ز در
کارخانه ؟ کار ؟ کو این کار گر
قطعه ای چوبی تراشیدم ز در
امدم پای درختی -- خسته تر
دوست گم گشته است- گو آهسته تر-
نشنود تا کار فرما -- کار بخش
.... دگرش را خود بساز --- و شسته تر
شعر ی دگر گو .... شعر نازنین
منتظر می مانیم ای شاعر تارین
............. شام بخیر ..... عصر بخیر .... امروز وبلاگت باز نمی شد...
شام امدم تا با سلامی در زنم سر سر زنم
سر زنم نی ..سرز نم بر نیزه ای سرمایه دار...
امدم اینک که بازت در زنم
خانه هستی ٬
سلام
شعر بانو واقعا زیبا بود . مخصوصا این قسمت :گذر گاه های بی تویی
تنگ است-
هم چو کوچه های سرنوشت.
...من رد می شوم -
اما :
دل- گیر ٬ می کند - بانو .!
نقطه اوج بود درشعرتان / رد شدن ازکوچه های سرنوشت وبه جا گذاشتن دل ..... / پایدار باشید .
تجمع امضا های حذف شده)سخنی با دوستان شاعر و نویسنده ام
به مناسبت منع انتشار کتابم ( 33 شعر عاشقانه برای سیاه پشمالو)!
و (شعر آستان تف.... انگ می زند) به روز بیندیشید!
درود دریا باری گرامی ! از پیام صمیمانه یک جهان سپاس . سروده ی زیبای تان ستودنیست چون اختران دور با صفای نور . با حرمت /عنبرین/
زیر سایه ء کدام سپیدار آرمیده ای.
که بیایم دم بگیرم