-
مزارع باد
1386,12,20 21:02
کشتگاه باد پربرکت باد امسال چهل خروار بیهودگی برداشتم .
-
برف
1386,12,18 10:57
دیشب برف آمده بود. -زیرمهتاب سرسفره بیکویی - نشستیم وسرما خوردیم!
-
به : پروانه .
1386,01,17 22:00
Г Галина گ . گالینا (1870-1942) ПОД ТОПОЛЕМ درته ای پلک / زیرپلک برگردان از: روسی دریاباری . … Шепот тополя весною نوازش سپیدار بهاری... … Я задумчиво ловлю من به فکرکی درشده ام Будто слышу над собою انگاربرفراز خویش میشنوم … . "Чье-то робкое "люблю ازچه باشداین شرم عاشقانه Диким медом и цветами درعسل وحشی...
-
به : پیام سیستانی .
1386,01,07 21:47
- که مراوداشت به کار برگردانی واین برگردانیها را مدیون محبتهای ایشانم. Варлам Шаламов ورلام شلاموف (1907-1982) ...و ۲ باربه زندان رفت - درتنهایی زیست و در تنهایی مرد ! - برگردان از روسی . با زیزنوبس تلفظ پارسی وازه های روسی دریاباری. БУКЕТ گلدسته Цветы на голом горном склоне, گلهای در سراشیب تند کوه Где для цветов и...
-
آهورا
1385,12,26 20:31
برانگشتانم شکفته ای و عطرت ازحلقه دستانم٬ میگریزد. پرستوی درپستوی میخواند: آبرو٬ رفت! میگویم: آب چه باشد.... آهورا! به تعبیرچشمانت این خواب چه باشد!؟
-
ترانه در...
1385,12,13 19:22
به تارهای زندگی - چندانکه ن واختم- ترانه ی درچنگ نیآمد!
-
موج
1385,11,29 01:40
ازآندم که بازت نیافتم درآن پیچ .... وزآندم - ای موجِ - خشکم درین هیچ!
-
معشوق
1385,11,13 16:01
معشوقه ام را دیوانه وار د رآتش نهادم! شعله ای ملایم برخاست ومرا، به آغوش کشید!
-
مرگ باران
1385,10,23 17:07
باران خسته - هرچند- به درکوفت بازنکردم.... نیمه شب به هوای بیرون شدم؛ - کنار در٬ برآبگیرکوچک وآرام٬ ستاره ی میدرخشید! -
-
زلیخا
1385,07,04 21:13
تورا٬ زیسته ا م تو درمن چنان ای که خورشید درزیرخاکسترماه که امید درعمق رویاء که دریا .... تورا٬ گریسته ام شانه برشانه ی ابرشبانگاه - صدا میزند یوسف ِ دربن چاه - تورا٬ زیستم زلیخا ، زلیخا !
-
رویای داغ
1385,06,19 18:31
خراش انگشتان فقربرکاسه ی چوبین امشب چقدررویاهای گرم درهوای سوپی سرد یخ بسته باشند!
-
یا ر دیرینه
1385,04,03 10:16
یاردیرینه ! ای نگاهت گرمگاه ی - روزآدینه - بخت چشمانم دورافتاده ازخورشید - سایه ات خوابیده درسینه - - شوربارانها - ماندگارلحظه ای سبزبهارینه خشک شد رگهام درغروب سردآیینه - وقت همیاریست.... ای تمام زندگی نذرات - میآیی - نه !
-
سنگلاخ
1385,03,13 20:00
دستانت ؟ ندانم . چشمانت؟ شاید خاطره ء را مشق کند که ٬ درآن زیسته ای . - اما؛ قلبت وامدارهزارگمشده ی است چراکه تورادوست داشتند چراکه آزادگی را دوست داشتند چرا که .... کفش هایت را محکم ببند - مرد راه - باید ازین سنگلاخ بگذریم!
-
دوست داشتم
1385,03,03 22:02
دوست داشتم گلی سرخ باشم برسینه ای تو - بانو! اما؛ سرنوشت برنگ دیگرم- زاد دوست داشتم سنگ باشم - آرمیده ومدهوش - خورشید - درمن شعله ء نهاد .... - پنداری شگفتنم ازباران است و شوریدنم ازباد ؟ - ای همزاد! درهمین بامداد شگوفه ها - بخاک افتادند؛ درکابل٬ غزه و بغداد !
-
داغ
1385,02,17 16:09
داغ داغ ام درشبآگین سایه ی - بانو!- بیچراغ ام شورتو - ای قلهء بیباک زیبایی! - خواب این دُرنای وحشی را پریشیده ست پرتگاه بی تویی ژرف است مهربان! دستهات را برگردنم خم که میترسم - داغ داغ ام در شباگین سایه ی - بانو! - بیچراغ ام.
-
صنوبر
1385,01,28 11:31
پس ازتو دل - نیز- ازمن برفت و ماندم ته ی سایه های جدائی کجا- ای؟ هلا ماه ِ نوبر! نه دیگرپریشان مایی - صنوبر؟ که رفتی -عشقه پیچان رویاء تو- به گرد نهال تنهایی ام سبزشد و برگ برگ - روی خود - ریختم! هلا ماه ِ نوبر! که - را - ای؟ که دیگر نه ازآن مایی صنوبر!
-
گلایه
1385,01,13 15:30
... به گیسوت گفتم : به بیچاره گیها م - اندیشه کن . پریشید وحرفم پس گوش کرد! - به چشم تو گفتم : ازان شعله مشت به خاکسترم بخش - که تاریک وسردم - به تندی پلک زد؛ خاموش کرد! - من وبی تویی - -هردو- گرد امدیم - وباهم -غریبانه - بگریسیتم! . چومهتاب خسته ی نیمه شب چه دلتنگ رد میشود -این مسافر- که داغ تواش خانه بردوش کرد !
-
پرواز خاکستر
1384,12,14 21:52
نگاهت به سنگینیی صخره است به رویش- چشمه - دل ات بوی کوه میدهد بوی دریا بوی علف درویده درسپیده دم . میخواهی بدانی که -عشق - چقدرازدلهای مان دوراست؟ فقط -یک خط! ابم کن خرابم کن بگذار ببارم - برپیشانی تقدیری که ترازمن ربوده است - بی تویی را - هزار بار- ازموده ام وچنان است که ازمند توام تو نشانه ی فصول هدررفته ای منی...
-
بانو
1384,11,21 20:50
دلم را برآشفتی بانو ! چندانکه برگ٬برگ به هوا شد گذرگاه بی تویی تنگ است همچو کوچه های سرنوشت من رد می شوم دل - گیر٬ می کند - بانو! زیر سایه ء کدام سپیدار آرمیده ای. که بیایم دم بگیرم - هی نفس بکشم و رها شوم! دلت را برآشوبم چندانکه برگ برگ به هوا شود! .
-
اگر نه شب...
1384,11,01 12:53
قلب تو - سرزمینی که جانم درتو آرامیده ا ست! - خونین معبدی ست این حواری سپید جامه را قلب تو ماه سرخ که برکهکشان سیمخارکشیده شد - درحضور روشن ستاره گان - آه ٬ اگر نه شب ٬ این شرم به کجا ریخته بودیم ؟ آه ٬ اگر نه شب ... تـبِّّـت یدا ابی لهب و تب *